قدیمی 04-05-2010, 09:30 PM   #1
mohsen000
(کاربر فعال)
 
تاریخ عضویت: Apr 2010
نوشته ها: 37
Taj دماوند، بلند ترين قله ايران زمين

داستان‌هاي كهن، حماسه‌ها و اسطوره‌ها، از آن رو ماندگارند كه در هر زمانه‌اي، بنا به وضع روزگار و نياز آدميان، نمودي نو مي‌يابند و ظرف آنها چنان است كه مظروف و خيال‌هايي ديگر بدان راه مي‌يابد.

نه تنها ظرفيت فراوان افسانه‌هاي ماندگار، بلكه جاودانگي چالش‌هاي پيش روي آدمي، چنان بوده است كه مي‌شود صورت‌هايي از واقعيت و حقيقت را در رويايي‌ترين داستان‌هاي كهن نيز يافت. آيا نه اين است كه مي‌توان مهر بي‌پايان مادر به فرزند و دلشوره او از سرنوشت پسر گردن ‌فراز را (كه واقعيتي هميشگي است) از پس پرده خيال، در چشمان نگران كتايون، مادر اسفنديار ديد كه او را از رفتن به جنگ با رستم نهي مي‌كند؟ يا دلبستگي به زاد و بوم را كه حاصل سازگاري ديرين نسل اندر نسل به آب و خاكي ويژه است، نمي‌توان در حماسه شورانگيز آرش يافت كه جان بر سر تير كرد تا زادگاه را نگاه دارد.

مي‌توان با سود جستن از انگاره‌هاي كهن و شاخ و برگ پرلطافت آنها، واقعيت‌هاي سخت امروزين را رنگي ديگر زد و با عناصر خيال‌انگيز افسانه‌ها، ذهن را آماده پذيرش يا روبه‌رو شدن با اين واقعيت‌ها ساخت؛ براي مثال، شايد بتوان تيرگان روزي را كه آرش تير خود را از فراز كوه دماوند رها كرد تا خانه پدري را براي هم‌نوعان نگاه دارد، آرايه‌اي كرد براي بيان اين واقعيت زيستي كه تمام زيستمندان، حتي انسان امروزين كه با تقديس فرديت، ارج نهاده مي‌شود، خواه‌ناخواه زيست «گونه» به مفهوم بوم‌شناختي آن هستند.
جشن تيرگان، بزرگداشت پيروزي ستاره تشتر ـ فرشته باران ـ بر اپوش ديو خشكي است، چرا كه هيچ كس بدون «آشيان زيستي» (اصطلاحي كه ادوار ويلسون، زيست بوم‌شناس بزرگ به كار مي‌برد) يعني بدون مجموعه محيط و مهارت‌هاي سازگار يافته با آن، نمي‌تواند زنده بماند.

نهايت اين كه امروزه كمتر فرد انساني همچون آرش، جان خود را پيشكش ديگران و يا همچون ملخ‌هاي دريايي، جسم خود را جزيره استراحت ديگر هم‌گونه‌ها براي گذر از درياي سرنوشت مي‌كند، اما به هر حال، تن دادن به قيد و بندهاي اجتماع و بازي كردن نقش يك مهره در ماشين سترگ جامعه، همان فنا شدن فرد براي گونه (اما به شكل تدريجي) يا ايفاي نقش يك حلقه در «زنجيره حيات» (شاه بيت گفته‌هاي بوم‌گرايان) است. اسطوره آرش، ترجمان اين واقعيت ازلي است.

مي‌توان تلاش جانانه‌ آرش را براي حفظ خاك سرزمين، بيان رازآميز اين حقيقت دانست كه از دست رفتن (فرسايش) خاك، از دست رفتن سبزي و سرزندگي است و يا كوشش براي پاسداري از مرزهاي سرزمين را تلاش براي حفظ زيستگاه دانست كه كوچك شدن آن (باز، به استناد پژوهش‌هاي ادوارد ويلسون)، كم شدن جمعيت گونه و در خطر افتادن زادآوري را در پي دارد. اگر آن تير سرنوشت‌ساز در نزديكي‌ها فرود مي‌آمد، چنان كه سياوش كسرايي سروده «مرزها مان تنگ!/ خانه‌هامان كور!» مي‌شد و به تعبير فردوس حاجيان، تير آرش، زمين (خاك و آب) را حفظ مي‌كند و همين عناصر به اضافه هوا (باد) آن را هدايت مي‌كنند تا عرصه بيشتري باز شود و اكسيژن ]فضاي زيستي [براي انسان‌ها] فراهم شود.

آن گونه كه پژوهش‌هاي هاشم رضي نشان مي‌دهد، آيين «آب ريزگان» يا پاشيدن آب كه در جشن تيرگان و به روز تير (سيزدهم) از ماه تير انجام مي‌شده، نوعي ستايش ستاره تيشتريه (ايزد باران) و نيز نمايش تأثير آب بر پايين‌ آوردن حرارت مزاج و دفع بيماري‌ها بوده است. در تأويل زيست‌بومي از اين آيين‌، مي‌توان گرامي‌داشت آب را ديد كه حيات با آن آغاز يافته است و بي‌آن مي‌ميرد. بازي با آب، و اغتسال هم براي بسياري از جانداران، از جمله انسان، ‌يكي از ضروريات ادامه زيست است.

امروزه كمتر فردي همچون آرش، جان خود را پيشكش ديگران و يا همچون ملخ‌هاي دريايي، جسم خود را جزيره استراحت ديگر هم‌گونه‌ها براي گذر از درياي سرنوشت مي‌كند.
در تاريخ طبري، درباره تيرانداختن آرش آمده است كه «پس منوچهر بر وي با قوت بنگريست كه او آرش بود و اندر همه روي زمين از او تيرانداز‌تر نبود. او را بفرمود بر سر كوه دماوند رود؛ آن يكي كوه است كه به روي زمين هيچ كوه از آن بلندتر نيست و يكي تير با همه قوت خود بيندازد تا خود كجا افتد. آرش از سر كوه تيري بينداخت به همه قوت خويش، و تير از همه زمين طبرستان و زمين گرگان و زمين نيشابور و از سرخس و مرو و همه بيابان مرو بگذشت و افراسياب را سخت اندوه آمد.»

امروز با عدد و رقم مي‌توان گفت كه بلندترين قله بر زمين ما (ايران) سرزمين‌هاي نزديك به آن، دماوند است، و اين كوه نه تنها تا شعاع ده‌ها كيلومتر را پيرامون خود از بركت آب و چمنزار برخوردار مي‌كند، بلكه براي همه كشور، چشم‌انداز برجسته و نماد طبيعي و ملي و نمونه ارزشمندي كوه براي چرخه حيات است.

به اين دليل، مي‌توان داستان‌هاي كهن را كه با محوريت دماوند و آرش ساخته شده‌اند، در تفسيرهاي امروزين، دستمايه تأكيد بر نقش بي‌بديل كوهستان در شكل‌گيري تمدن دانست، چرا كه نخستين تمدن‌ها، در كنار رودهايي كه از كوهستان سرچشمه مي‌گيرند، پديد آمدند و در سرزمين‌هاي خشك (مانند ايران) همچنان تمامي زندگي و تمدن وابسته به كوه‌هاست.


[IMG]براي كوهنوردان، داستان آرش هميشه شورانگيزترين ماجراي كوهپيمايي، و تمثيلي در تأييد گفته كوهنورد بزرگ، راينهولد مسنر، بوده است كه مي گويد: ما با صعود به كوه ها نه بر آنها كه بر خود غلبه مي كنيم. با بالاروي از كوه ها، خود را مي شناسيم؛ طبيعت را مي شناسي؛ دوست مي يابي و مفهوم عشق به دوست و طبيعت را درمي يابيم. حاجيان، آرش را «شهيد عشق» مي نامد؛ به تفسيري ديگر، مي توان آرش و تلاش او را عاشقي كردن بر زندگي و پيوند زندان زندگي خود با طبيعت و زندگي ديگران دانست. مي توان در ظرف داستاني تيرگان، بسي مفاهيم پرارج و امروزين ديگر ريخت و در نوشته اين پندارهاي شيرين راهي براي زيست بهتر و هماهنگ با سپهر زيستي جست...[/IMG]
mohsen000 آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code هست فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
کد HTML غیر فعال است

انتخاب سریع یک انجمن

War Dreams    Super Perfect Body    Scary Nature    Lovers School    Winner Trick    Hi Psychology    Lose Addiction    Survival Acts    The East Travel    Near Future Tech    How Cook Food    Wonderful Search    Discommend

Book Forever    Electronic 1    Science Doors    The Perfect Offers    Trip Roads    Travel Trip Time    Best Games Of    Shop Instrument    Allowedly


All times are GMT. The time now is 12:55 PM.


کپی رایت © 1388 . کلیه حقوق برای وبگاه حرف روز محفوظ است