نمایش پست تنها
قدیمی 03-07-2011, 10:51 AM   #1
Magnum
(کاربر طلایی)
 
Magnum آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Mar 2011
نوشته ها: 512
Ok 24px شيخ ‌نشين های خليج فارس


شيخ ‌نشين های خليج فارس

با مرگ کريم خان زند و فرارسيدن سومين هرج و مرج در ايران که با درگيری‌های آقا‌محمدخان قاجار با روسيه در گرجستان همراه شد، انگلستان وضعيت خود را در خليج پايدارتر کرد. انگلستان به بهانه‌ی مبارزه با برده‌فروشی و دريازنی اميران شارجه و رأس‌الخيمه را، که به قواسم يا جواسم مشهور بودند، طی جنگ‌هايی(1819-1808) به تسليم شدن واداشت. سرانجام، جواسم در 22 دسامبر 1819، پرچم سفيد تسليم را برافراشتند و خود را تحت‌الحمايه(در پشتيبانی) بريتانيا قرار دادند. در آن زمان، فتحعليشاه پادشاه ايران بود و بی‌لياقتی او سبب شد که استعمار بريتانيا بتواند به همه هدف‌های استعماری خود برسد.

با آن‌که حاکمان بحرين و ديگر شيوخ خود را خراجگزار ايران می‌دانستند و حاکمان فارس علاوه بر فرمان‌روايی بر ايالت فارس خود را حاکم همه‌ی جزيره‌های خليج‌فارس می‌دانستند، دولت انگليس با بستن قرارداد با حاکمان ساحل جنوبی، آن‌ها را متعهد کرد که بدون اجازه‌ی انگلستان با هيچ دولتی ارتباط سياسی برقرار نکنند. با بستن قرارداد سری 1903 بين ‌روس و انگليس و کشف نفت در مسجد سليمان و ديگر جاهای خليج‌فارس انگلستان يک نيروی دريايی نيرومند در آب‌های خليج‌فارس و دريای عمان مستقر کرد.



با آغاز جنگ اول جهانی کشتی‌های نفت‌کش انگليسی همواره حامل نفت به اروپا و آمريکا بودند. پس از پايان جنگ اول و دوم جهانی به علت آن که ملت‌های آسيايی و آفريقايی از خواب بيدار شده و نهضت‌های ضد استعماری خود را آغاز کرده بودند، انگلستان بر آن شد که خط‌مشی استعماری به شيوه‌ی‌ گذشته و اشغال خليج‌فارس را رها سازد و پس از انعقاد قراردادهای دو جانبه با هر يک از شيخ‌های منطقه، آن‌جا را ترک کند. انگلستان در سال 1930 کوشيد حکومت يک‌پارچه‌ای از کويت، عدن و ديگر شيخ‌نشين‌ها تشکيل دهد، ولی وجود اختلاف بين رهبران اين سرزمين‌ها از يک سو و مخالفت جدی رهبران سعودی با تشکيل اين فدراسيون، برنامه‌ريزی انگلستان را به دشواری انداخت.

پس از قيام مردم ايران و ملی شدن صنعت نفت، انگلستان برای جلوگيری از تکرار چنين نهضتی در سواحل نفت‌خيز جنوبی، تصميم گرفت که در 1925 ميلادی، فدراسيونی از امارات عربی تشکيل داده وحتی در نظر داشت که اميرعبدال، وليعهد عراق، را به رياست اين فدراسيون منصوب کند. ولی دشمنی خاندان صعودی با خاندان هاشمی عراق سبب شد که بار ديگر بريتانيا از اين کار منصرف شود. در 16 ژانويه 1968 ميلادی،‌ هارولد ويلسن، نخست‌وزير آن زمان انگليس، اعلام کرد که انگلستان تصميم دارد که تا سال 1971 همه‌ی نيروهای خود را از شرق سوئز بيرون ببرد. در پی اين تصميم بود که انگلستان ضمن تماس با شيوخ ابوظبی، دبی، شارجه، عمان، ام‌القوين، فجيره و رأس‌الخيمه، زمينه را برای زمان پس از بيرون رفتن خود از اين منطقه فراهم ساخت و آن‌ها را ترغيب به اتحاد با يکديگر کرد.

سرانجام، در 19 ژانويه 1968 ميلادی امارات دبی و ابوظبی اعلام کردند که برای مشارکت در بنيان سياست خارجی و دفاع و امنيت و آموزش و بهداشت و تابعيت واحد با يکديگر متحد خواهند شد. به دنبال اين اعلاميه شيوخ ديگر نيز علاقه خود را به شرکت در اين اتحاديه اعلام کردند. در دوم دسامبر 1971 حکمرانان شش اميرنشين به شرح زير در امارات دبی گردهم آمدند و با امضای پيمان‌نامه‌ای امارات متحده عربی را تشکيل دادند:

1. شيخ زايدبن سلطان آل نهيان، امير ابوظبی

2. شيخ راشدبن سعيد آل مکتوم، امير دوبی

3. شيخ خالدبن محمدالقاسمی، امير شارجه

4. شيخ احمدبن حميدالنعيمی، حاکم عجمان

5. شيخ احمدبن راشدالمعلا، حاکم ام‌القوين

6. شيخ محمدبن محمدالشرقی، حاکم فجيره

پس از زمان اندکی، با پيوستن شيخ صفربن‌محمدالقاسمی، حاکم رأس‌الخيمه، به آن پيمان، شمار اميرنشين‌های اين اتحاديه به هفت اميرنشين افزايش يافت. اما امير قطر که در نظر داشت پس از بيرون رفتن نيروهای انگليس از آن سرزمين به اتحاديه‌ی امارات متحده‌ی عربی بپيوندد، از نظر خود برگشت و اين سرزمين از سال 1971 به صورت کشوری مستقل درآمد. در همين سال، بحرين، که از دوران باستان بخشی از خاک ايران به شمار می‌آمد، با پشتيبانی دولت انگلستان از ايران جدا شد و به صوت کشوری مستقل در آمد.

Magnum آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول