نمایش پست تنها
قدیمی 28-04-2012, 12:20 PM   #1
parishan63
(کاربر تازه وارد)
 
تاریخ عضویت: Apr 2012
محل سکونت: فارس.کازرون.روستای زوالی
نوشته ها: 1
parishan63 به Yahoo ارسال پیام
53 چرا اسم دریاچه را پریشان گذاشتن

به گفته بزرگان روستا هاي اطراف درياچه از اين جا شروع ميشه كه در زمان هاي قديم در يكي از روستا هاي قسمت پايين درياچه به نام روستاي ملا اره يه پادشاهي زندگي ميكرده كه اين پادشاه يه دختري به نام پري داشته و اين دختر ديوانه بوده به خاطر همين هميشه لباسهاي خودش را پاره ميكرده و هميشه بدنش را لخت مي كرده .به خاطر همين پدر پري .پري را داخل يك اتاق ميزاره وفقط كنيزهاي زن را به آن اتاق راه ميداد پدر پري از اين اوضاع خسته ميشه و پيك ميفرسته به همه جا كه هركه دخترم را خوب كنه دخترم رابه او ميدم ومقدار زيادي هم طلا وجواهرات به او ميدم . چند نفري امدند پدر پري به آنها گفت كه اگر رفتين داخل اتاق ونتوانستين دخترم را خوب كنيد سرتون را به خاطر اينكه بدن دخترم را ديدينه ميزنم واگه خوبش كردين دختر مال خودته . نفر اولي ميره داخل اتاق ونميتونه دختره را خوب كنه سر او را ميزنه .چند تايي مي آيند ونمي توانند خوبش كنند سر انها را مي زنه . خبر به پدر پري ميرسه كه يه نفري به نام شيخ ابولحسن هست كه مي تونه پري را خوب كنه پدر پري مي فرسته دنبال شيخ ابولحسن وشيخ ابولحسن هم قبول ميكنه و مياد كه پري را خوب كنه ب.به نوكرهاي پادشاه ميگه چهارتا چوب بادم كوهي برام بچينيد وبياوريد آنها چهارتا چوب براي شيخ ابولحسن مي اورند چوب هارابه كنيزهاي پري كه زن بودند ميده وميگه كه هر شب يكي از اين چوب ها را به پري بزنيد وشب چهارم پري خوب ميشه. خلاصه آنها مرطب هر شب يكي از چوب ها را به او ميزنند.شب چهارم پري خوب ميشه . وطبق شرط پري را به شيخ ابولحسن ميدهند.شيخ ابولحسن ميگه كه من طلا وجواهرات نمي خواهم فقط سند درياچه را به نامم بزن كه هر وقت از آب درياچه وضوع گرفتم حلال باشه .پدر پري سند درياچه را با نامش ميكنه وبه همين خاطر كه اسم دختره پري بوده وقبلا پريشان حال بوده اسم درياچه را پريشان گزاشته اند
__________________
خورشید باش تا اگر خواستی بر کسی نتابی نتوانی
parishan63 آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول