30-05-2011, 11:49 AM | #1 |
(کاربر طلایی)
تاریخ عضویت: Mar 2011
نوشته ها: 648
|
جامعه شناسي گياهي
جامعه شناسي گياهي نامگذاري و شناخت جوامع گياهي همواره مورد توجه بسياري از پژوهشگران علم بومشناسي نظير براون بلانكه، روشرت، موراوس و غيره بوده است كه هر يك سعي كردهاند با پيشنهاد قوانين خاص نامگذاري، نظام معرفي واحدهاي رويشي و جوامع گياهي را بهبود بخشند. براون بلانكه قطعاتي از پوشش گياهي را با تركيب گونهاي مشابه كه به صورت تيپهاي مجزا به يكديگر مرتبط ميشوند و هر يك با خصوصيات جامعهپذيري و تركيب گياگاني معين و به وسيلهي گونههاي شاخص قابل تشخيص هستند، به عنوان جامعه معرفي كرد . در بررسي و مطالعه پوشش گياهي منطقه، پس از تفكيك گروهها و تعيين درجه وفاداري گونههاي موجود در هر يك از گروهها به صورت گونههاي شاخص، همراه و تصادفي 14 جامعه گياهي تشخيص داده شدند . در ذيل با توجه به ملاكهاي ديگر از جمله ميزان پوشش، شكل حياتي و نوع رويشگاه، هر گاه از اين جوامع توصيف ميشوند. جامعه ني اين جامعه داراي گونه شاخص ني ميباشد و در بخش شمالي تالاب در محل ورود زايندهرود به آن و در مسير آبراهههاي متعددي كه در نتيجه انشعاب در اين رودخانه حاصل شده است، سطح وسيعي را اشغال ميكند . ارتفاع پوشش در اينجا بيشتر از جوامع ديگر ميباشد و به خوبي ميتوان آن را از جوامع ديگر تفكيك كرد. گونههاي همراه در اين جامعه عبارتاند از: گنگ، گز، چهارمادگي و گياه شور. گياه ني از گروه آبرستها است كه در نواحي با سطح ايستايي بالا رشد ميكند و داراي تعرق اندكي ميباشد. گياهان متعلق به اين گروه تجمع نمك را زياد كرده و موجب ايجاد نواحي باتلاقي ميشوند . به علت بالا بودن ارتفاع پوشش گياهان ني كه در برخي نقاط تا 4 متر نيز ميرسد، اين جامعه سهم مهمي در جلوگيري از انتقال شوري به نقاط مجاور دارد، زيرا كه باد هنگام وزيدن در سطح درياچه مقداري آب و نمك با خود به همراه ميبرد كه در هنگام رسيدن به اين ديوار محافظ به مقدار قابل ملاحظهاي سرعت وزش باد كاهش يافته و مانع انتقال شوري از اين طريق ميشود. اين در حالي است كه در بخش شمالي تالاب و در فاصلهاي نه چندان دور، زمينهاي مزروعي گستردهاي وجود دارند كه در معرض چنين بادهايي ميباشند. سطح آب آبراههها در اين جامعه در برابر وزش باد مصون ميماند و پناهگاه مناسبي را جهت زيست پرندگان اين منطقه فراهم ميكند. همچنين آنها را از ديدگاه شكارچيان مخفي نگه ميدارد. از طرف ديگر ساقههاي زيرزميني گياه ني كه موجب رشد سريع و غيرجنسي آن ميشود، مورد تغذيه ماهي كپور قرار ميگيرد. جامعه گز اين جامعه به صورت نوارهاي انبوهي در مسير آبراهههايي كه از انشعاب رودخانه زايندهرود به وجود آمده است، از محلي به نام قلعه شاخكنار شروع شده و تا محلي به نام بنجيا واقع در بخش چراگاه كه نقطه شروع گسترش جامعه ني ميباشد، ادامه دارد. اين جامعه در دو طرف هر يك از آبراههها تا مسافت دهها متر گسترش دارد . جامعهي گز محل رويش انواع مختلفي از گونههاي گز ميباشد كه عبارتاند از : گز گليرگ نازك، شوره گز، گز چهار مادگي و دو گونه گز ديگر. علت تنوع و رشد انبوع گونههاي گز در اين جامعه، رشد سريع اين گياه و مقاومت و سازگاري آن با خاكهاي شور، اراضي پست و سطح آب زيرزميني بالا است . گز بيشتر به صورت درختچهاي است و داراي ارتفاع بالاتري نسبت به ساير جوامع گياهي منطقه، به جز جامعهي ني ميباشد. در اين جامعه همانند جامعه ني ارتفاع پوشش در برخي نقاط تا 4 متر نيز ميرسد و همانند ني ميتواند حركت يا سرعت بادهاي حاوي نمك را كه از سطح درياچه به ساير نقاط ميوزد، كاهش دهد. همچنين ميتوان براي ايجاد ديوار محافظ در مناطق كشاورزي كمك گرفت . از طرف ديگر گز جزو گروه چاهرستها ميباشد كه ريشههاي آن به سطح آب ميرسد و اثر معنيداري بر رژيم آب زيرزميني دارد. گونههاي شاخص اين جامعه عبارتاند از: انواع گز (ليواش)، سياهشور (كاندول). گونههاي همراه شامل: ني، خارشتر، گرگ تير (اشك) و نوعي گز ميباشد. جامعه هالوستاكيس (قعر) جامعه فوق در يك منطقه نسبتاً وسيع، از مجاور قلعهشاخ كنار و جاده شروع شده و تا جامعه گنگ و در برخي نقاط تا جامعه گز گسترش مييابد. به علت شوري بالاي خاك، پوشش از تنوع كمي برخوردار ميباشد. همچنين به علت شوري زياد خاك سطحي امكان استقرار و رويش گياهان يكساله در اين جامعه وجود ندارد و در بين برداشتهاي قطعات نمونه، هيچ گونه گياه يكساله مشاهده نشد . گونه شاخص اين جامعه هالوستاكيس ميباشد. اين گونه گياهي متعلق به گروه چاهرستها ميباشد. در اين گروه سيستم ريشهاي معمولاً به سطح آب زيرزميني ميرسد و نقش مهمي بر روي رژيم آب زيرزميني دارند و به طور معمول غلظت مواد معدني آب زيرزميني را هنگامي كه جريان آب كند باشد، افزايش ميدهند. اين گونه گياهي در نقاط مرطوب و يا شورهزارهايي كه داراي خاك پف كرده ميباشند رشد كرده در بيشتر سواحل درياچه هاي شور ديده ميشود. گونههاي همراه اين جامعه شامل گنگ و اوشنان است. جامعه گنگ جامعه فوق كم و بيش عضو پايدار و سازگار رويش در مردابهاي شور است و گونه شاخص آن گنگ ميباشد. اين گياه يكي از مشخصترين گياهان شورهزارها است و در بسياري از شورهزارهاي ايران كه سطح آب زيرزميني بالا يا سطحي ميباشد، رشد و نمو ميكند . به نظر ميرسد عامل اصلي استقرار اين گياه در اراضي پست و حاشيهاي تالابهاي شور كه داراي سطح آب زيرزميني بالا هستند، پوشيده شدن اين مناطق توسط آب ميباشد كه هر چند وقت ممكن است اتفاق افتاده و موجب افزايش رطوبت خاك و شستن نمكهاي سطحي خاك شود كه اين خود زمينه را براي جوانهزني و رشد گياه فراهم ميكند. ويزل كشف كرد كه دانههاي اين گياه در يك گستره معين از غلظت نمك (تا اندازه m 6/0) رشد ميكند . اين گستره از نمك در طبيعت با پوشيده شدن چنين مناطقي به وسيله آب فراهم ميشود، زيرا پوشيده شدن توسط آب در فواصل زماني مختلف صورت ميگيرد،يك رطوبت مطلوب و نه اشباع از آب را در خاك سبب ميشود. همچنين مقدار شوري خاك را در سطح فوقاني تا سطح شوري آبي كه آن را ميپوشاند، تغيير ميدهد. البته نظير چنين عملكردي از طريق بارندگي چنان چه قابل ملاحظه باشد، تحقق مييابد. جامعه شور اين جامعه در محل چراگاه و در مجاورت محلي به نام شاخ كوهسياه كه در حقيقت آبراههاي است كه از انشعاب رودخانه زايندهرود حاصل شده است، به صورت متراكم با پوشش بالا گسترش دارد. اين جامعه مانند جامعه قبل در هنگام افزايش آب رودخانه و پيشروي آب پوشيده شده و گونه شاخص آن گياه شور ميباشد. اين گياه جزو گروه مويينه آبرستها و از گياهان شور رست ميباشد كه از آب مويينهاي و سطحي (كمتر از يك يا دو متر) استفاده ميكند . رشد خالص اين گياه اغلب ايجاد يك چمنزار متراكم را ميكند. همچنين اين گونه گياهي جهت تامين بخشي از غذاي دام موجود در منطقه مورد چرا قرار ميگيرد. گونههاي همراه در اين جامعه عبارتاند از: گز، گلبرگ نازك، گنگ و قعر. جامعه گون جامعه گون در حاشيه تپههاي شني واقع در بخش شمال غربي و در مجاورت با قلعهاي معروف به نام شاخ ميان واقع شده است. اين جامعه در تثبيت شنهاي روان كه توسط باد حمل ميشود، داراي اهميت فراوان است، زيرا كمي دورتر از اين ناحيه زمينهاي مزورعي گستردهاي وجود دارد كه همواره در معرض خطر پوشيده شدن به وسيلهي شنهاي روان ميباشند. گياهان اين جامعه بيشتر از انواع ماهپسند بوده و توان سازگاري در چنين شرايطي را دارا ميباشند و به علت تنوع پوشش در اينجا مقايسه با بسياري از جوامع ديگر منطقه بالا است. با وجود اين نميتوان تاثير تالاب را بر اين ناحيه ناديده گرفت، چرا كه بادهايي كه از سطح تالاب به اين ناحيه ميوزد، مرطوب و حاوي ذرات نمك ميباشد كه در افزايش رطوبت خاك و شوري آن در اين جامعه نقش بهسزايي دارد. علت تعدد گونههاي گياهي در اين جامعه دوري آنها از تالاب و در نتيجه استقرار گياهان غير بردبار و يا كم بردبار به شوري ميباشد. جامعه اشنان- چشموك اين جامعه در محلي به نام قلعه شاخ ميان و در ضلع جنوبي رودخانه زايندهرود، در محل ورود به تالاب گاوخوني، بعد از جامعه گنگ استقرار داشته و به طرف تپههاي شني گسترش دارد. بافت نسبتاً شني خاك در اين منطقه موجب شده همانند جامعه قبل، خاك آن كمتر تحت شوري مرداب قرار گيرد و تنوع گياهي در اينجا نيز بالا باشد . گونه شاخص اين جامعه شامل زارق، چشموك، سرمه، گونهاي از جنس لارك و اوشنان ميباشد و گونههاي همراه عبارتاند از: ليواش، گرگ تيغ، اسپند، شور، گنگ، خار شتر و سياهشور. جامعه جفته شور- چشموك اين جامعه در مجاورت تالاب و در بخش شماي آن بخش مرتفعتري نسبت به نقاط همجوار ميباشد و با وسعتي به عرض حدود 10 متر، ولي به طول چند كيلومتر بر روي خاك شني و سنگريزهاي كه در هنگام بارندگي و جريان سيل از نواحي مرتفعتري تشكيل شده است، استقرار مييابد. اين جامعه پوششي بسيار متفاوت با بخشهاي مجاور دارد و در دو طرف خود تا شعاع صدها متر فاقد هر گونه پوشش گياهي است، زيرا شوري زياد و بالا بودن سطح آب زيرزميني مانع از رويش هر گونه گياهي شده است. اما در اين ناحيه تراكم نسبي پوشش بالا ميباشد، زيرا بافت شني خاك و همچنين مرتفع بودن آن مانع از تاثير آب شور تالاب در اين ناحيه شده است. گونه هاي شاخص در اين جامعه عبارتاند از: چشموك، جفته شود (شيرمال) و گونههاي ديگر همراه شامل اشنان، سياهشور و جارو پيغمبري (نيسي) ميباشد. جامعه اشنان- سالسولا اين جامعه بر روي يك سطح شني نسبتاً هموار، بعد از جامعه فرعي شاخ كنار استقرار يافته است. در اينجا به علت پايين بود سطح سفره آب زيرزميني و بافت شني خاك، تاثير شوري مرداب ناچيز بوده و همچنين گياهان موجود بيشتر از انواع يكساله هستند كه آب مورد نياز براي رشد خود را از طريق بارندگي در فصل زمستان و اوايل بهار تامين ميكنند. گونههاي شاخص در اين جامعه شامل: اشنان، سالسولا و كورنولاكا ميباشد و گونه هاي همراه در اين واحد رويشي عبارتاند از: جارو پيغمبري (نيسي) سالوسلا، جارو قزويني (شكر شور) و كهورك (كيليوني). جامعه اشنان جامعه اشنان در دامنهاي وسيع با سطح نسبتاً هموار و آب زيرزميني عميقتر نسبت به جامعه همجوار، يعني جامعه گنگ گسترش دارد . از گونههاي شاخص جامعه اشنان، اشنان ميباشد كه تراكم بالايي دارد و يك گياه علفي و پايا است. رويشگاه اصلي آن اراضي شور با شيب ملايم و سطح آب زيرزميني به نسبت بالا است و علاوه بر تثبيت شن ميتواند براي علوفه دامها، به ويژه شتر، مورد استفاده قرار گيرد. همچنين در گذشته برگ اين گياه براي شستن لباس كاربرد داشته و از طرف ديگر در برخي نقاط از برگ اين گياه ماده شيميايي كلياب استخراج ميكنند كه براي رنگرزي و سفيد كردن ابريشم استفاده ميشود. تراكم پوشش در اين جامعه بيشتر در مسير آبراهههايي است كه از كوه سياه سرچشمه ميگيرند و در فصل بارندگي موجب تامين آب سفره زيرزميني و كاهش ميزان نمك ميشوند و به همين علت در سالهايي كه بارندگي ميزان قابل توجهي باشد، تعداد كثيري از گياهان يكساله شور رست و غير شوررست رشد و نمو ميكنند. در اين مكان بارندگي يكي از عوامل موثر و مهم در رشد گياهان يكساله ميباشد. در طي دو سال كار صحرايي در منطقه (1374 و 1375)، مشاهده شد كه در سال 1375 كه بارندگي به مقدار قابل توجهي بيش از سال قبل بود، تنوع و رشد گياهان يكساله نيز افزايش يافته و لازم شد تا برداشت قطعات نمونهي جديدي را در سال اخير از جامعه انجام داده و حضور متراكمي از گونه لوندزيا را در جامعه اشنان شاهد باشيم. از گونههاي شاخص ديگر جامعه اشنان ميتوانيم به موارد ذيل اشاره كنيم: ايزاتيس (شلغمي)، ارموپيروم، جفته شور (شورمال) لوندزيا و گونههاي همراه شامل جارو پيغمبري (نيسي)، سكنبيل، قيچ و درمنه. جامعه تاغ اين جامعه در بخش شرقي تالاب گاوخوني استقرار دارد و يك جامعه طبيعي است كه گسترش زيادي ندارد . از ناحيه شمال شرقي تالاب هنگامي كه در امتداد محدوده شرقي آن حركت كنيم، پس از طي مسافتي اندك به جامعه تاغ برخورد ميكنيم كه در حقيقت آخرين جامعه گياهي در محدوده شرقي منطقه محسوب ميشود. چرا كه پس از گذر از اين جامعه به آبراهههاي متعددي ميرسيم كه از ارتفاعات شرقي موجود كه در فاصلهي نسبتاً دوري از آن قرار دارد، سرچشمه ميگيرند. به علت شوري بالاي خاك در طي مسير، آبهاي جاري در اين آبراههها به مقدار زيادي شور شده و مانع رويش هر گونه گياهي در اين بخش از تالاب ميشود. اين وضعيت تا ناحيه جنوبي تالاب همچنان ادامه دارد. تاغ گونه شاخص اين جامعه ميباشد كه بيشتر در محل تقاطع آبراهههاي آبي و اراضي شور و سطح نواحي شني رشد و نمو ميكند. از انواع درختي تاغ ميتوان در جهت تثبيت شنهاي روان استفاده كرد. گونههاي همراه در جامعه تاغ عبارتاند از : اشنان، جارو پيغمبري، سالسولا و ايزاتيس. جامعه درمنه جامعه درمنه در حاشيه شمال شرقي تالاب گسترش دارد. در اين ناحيه سطح زمين نسبتاً هموار ميباشد و علت پايين بودن نسبي سطح زمين در مقايسه با سطح مرداب، خاك آن كمتر تحت تاثير شوري تالاب قرار ميگيرد. درمنه از گونههاي شاخص در اين جامعه ميباشد كه از گروه آمبروفيتها است و به بارندگي محلي براي تامين آب مورد نياز خود وابسته است . همچنين اين گياه از گونههاي علفي و خوشخوراك براي چراي دام محسوب ميشود. بخشي از تالاب كه بيشتر مورد استفاده چرا قرار ميگيرد، همين جامعه ميباشد كه متاسفانه چراي بيرويه از يك طرف و بارندگي كم از طرف ديگر موجب كاهش ميزان تاج پوشش درمنه و گياهان ديگر در اين بخش شده است. گونه شاخص ديگر جامعه درمنه، جارو پيغمبري است كه اين گونه هم براي چراي دام مناسب ميباشد. قيچ و اسكنبيل از گونههاي همراه در اين جامعه هستند . جامعه قيچ پس از گذر از جامعه اشنان در دامنه كوه سياه با تند شدن شيب زمين و سخت شدن آن در يك محدوده نه چندان وسيع (عرض كمتر از 100 متر) جامعه قيچ گسترده است. به علت بالا بودن قابل توجه سطح زمين از سزح مرداب و نوع خاك تاثير شوري آب بر اين جامعه وجود ندارد. گياهان اين جامعه از طريق بارندگي (يعني تنها آب در دسترس) نيازهاي آبي خود را تامين ميكنند. در جوامعي همچون جامعه مذكور كه تعداد زيادي گياهان يكساله قادر به رويش هستند، چنانچه ميزان بارندگي در فصل بهار زياد باشد، يك پوشش انبوه توليد ميكند كه از ساير جوامع موجود در مردابهاي شور كه تنوع پوشش كمي دارند، به خوبي قابل تشخيص است . اين جامعه بر روي اراضي شني مرتفع و به دور از تاثير سفره آب زيرزميني استقرار دارد. گونههاي شاخص جامعه قيچ عبارتاند از: قيچ، اسكنبيل، كاروانكش، گونهاي از جنس آنقوزه، پتروپيروم، پاراكاريوم، آمبربوا، لاپولا و . . . . تعداد بالاي گوههاي شاخص در اين جامعه به علت آن است كه شرايط موجود محيطي از جمله سطح سفره آب زيرزميني، ميزان شيب و بافت خاك زمينه را براي رويش تعداد كثيري از گياهان كه اغلب از نوع يكساله ميباشند، فراهم كرده است. گونه هاي گياهي موجود در اين جامعه معمولاً توان زيستن در شرايط محيطي جوامع ديگر تالاب را كه اغلب داراي سفره آب زيرزميني بالا و در نتيجه متاثر از شوري آن ميباشند، ندارند. گونه هاي همراه در جامعه قيچ شامل گونههاي جارو پيغمبري، افدرا (ارمك، ريش بز) و سلمه تره هستند. جامعه افدرا جامعه افدرا در مرتفعترين بخش منطقه، در يك محدوده كم و در قله كوه سياه واقع در بخش شمالي تالاب استقرار دارد. اين جامعه در واقع بعد از جامعه قيچ قرار دارد و همانند جامعه مذكور رويشگاه آن داراي شيب تند، زمين سنگلاخي و سطح سفره آب زيرزميني بسيار پايين ميباشد. رويش در اينجا تحت تاثير شوري مرداب قرار نميگيرد و ميزان بارندگي از عوامل عمده موثر در رشد و نمو گونههاي گياهي است. همچنين به علت كاهش مقدار شوري خاك، رويش از تنوع گونهاي خاصي برخوردار ميباشد. گياهان آن بيشتر از نوع يكساله هستند كه ميزان بارندگي از عوامل عمده موثر در رشد آنها است . گونههاي شاخص در اين جامعه عبارتاند از: افدرا، خارخروسك، كپ و گونههاي همراه شامل: قيچ، اسكنبيل، جارو پيغمبري، سنسيو، آنتميس، درمنه و گونهاي از جنس آنقوزه. |
برچسب ها |
گردش, گردشگري, پوشش گیاهی, جامعه شناسي گياهي, درباره طبيعت, طبيعت, طبيعت و توريسم, طبيعت گردي |
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
ابزارهای موضوع | |
نحوه نمایش | |
|
|
War Dreams Super Perfect Body Scary Nature Lovers School Winner Trick Hi Psychology Lose Addiction Survival Acts The East Travel Near Future Tech How Cook Food Wonderful Search Discommend
Book Forever Electronic 1 Science Doors The Perfect Offers Trip Roads Travel Trip Time Best Games Of Shop Instrument Allowedly