20-04-2011, 11:05 AM | #1 |
(کاربر طلایی)
تاریخ عضویت: Mar 2011
نوشته ها: 648
|
شناخت محيط زيست و اخلاق انسان مدار
بحثي در شناخت محيط زيست و اخلاق انسان مدار در مورد اخلاق شكار، فلسفه شكار و ديگر مباحث نظري در اين رابطه، تماسهاي معتنابهي از طبيعتمردان در ردههاي گوناگون تحصيلي داشتيم كه خواستار طرح و واكاوي هرچه بيشتر اينگونه مباحث شدهاند. بهمنظور پاسخگويي بهاين نياز – كه متاسفانه تا كنون در هيچيك از رسانههاي مرتبط با طبيعت و محيطزيست بهآن پرداخته نشده – لازم است بحث را بهطور ريشهاي از نظريات و تئوريهاي مشخص و مقبول عام در حوزه محيطزيست آغاز كنيم و طي مقالات بعدي بهنتيجهگيري كلي برسيم. بدين لحاظ از عزيزاني كه اين بحث را دنبال ميكنند تقاضا داريم بهدو نكته توجه كنند: نخست آنكه مطالب را سرسري نخوانند و روي موضوعات دقت و تفكر كنند و ديگر آنكه در نظر داشته باشند كه اين مباحث بايد بهطور كلي و در مجموع ديده شود و مورد قضاوت قرار گيرد نه بهصورت فصلي و انتزاعي. در ضمن اين قلم فقط بهعنوان شروع باب اين مقواه دشوار را گشوده است، بدان اميد كه اساتيد بزرگوار بيتفاوت نمانند و تكميل و تبيين اين مقولات را جداً وظيفهاي اخلاقي در شمار آورند و با قلم خود جامعه طبيعتگرايان و جوانان انديشمند را بهرهمند سازند. بهار خاموش وقتي سخن از اخلاق محيطزيست ميگوييم در واقع بهموضوعي تازه در حوزه تفكر اشاره ميكنيم، گرچه شايد برخي از كليات آن در ازمنه قديم در ميان متفكران مطرح شده باشد. حوزه اخلاق محيط زيست بهرابطه اخلاقي بين نوع بشر با طبيعت اطراف خود ناظر است و همانطور كه اشاره شد اگرچه بسياري از فلاسفه در طول تاريخ بهاين موضوع اشاره كردهاند، ليكن توجه و تدقيق جدي در اين مقوله بهعنوان يك بحث مجزا در دهه 1970 در جهان آغاز شد. پيدايش اين مقوله بدون شك بهواسطه آگاهي بشر از تأثيرات فنآوري، صنعت، توسعه اقتصادي و رشد جمعيت بر روي محيط زيست در دهه 1960 بود. دو كتاب مهم در اين دهه منتشر شد كه تاثير بهسزايي در آگاهسازي جوامع – بهويژه جوامع غرب – و توجه آحاد مردم و دولتها بهواقعه هولناكي كه بهسبب عوامل پيشگفته جهان را تهديد ميكند، داشت. يكي از اين دو كتاب «بهار خاموش» نوشته راشل كارسون بود كه در سال 1962 انتشار يافت. اين كتاب همگان را آگاه ميساخت كه استفاده بيبرنامه و بيحساب از مواد شيميايي و آفتكشهاي غير بيولوژيك چه بلايي بر سر محيطزيست، انسان و حياتوحش ميآورد. كتاب ديگر «بمب جمعيت» اثر پل ارليش بود كه نشان ميداد توسعه جوامع و افزايش بيرويه جمعيت چگونه كليه منابع سياره زمين را در خطر نابودي قرار داده است. البته آلودگي و نابودي منابع طبيعي را نميتوان تنها نگرانيهاي زيستمحيطي از آن زمان تا كنون دانست. كاهش مدام تنوع گياهي و جانوري، نابودي بيابانها، افول اكوسيستمها و تغييرات آب و هوا همه و همه دست بهدست هم داده و بر وجدان عمومي و سياست جوامع تاثير گذارده و اين مساله در ساليان اخير بهطرزي فزاينده گسترش يافته است. در اين شرايط اخلاق زيست محيطي ايجاب ميكند كه ما نيز تعهدات اخلاقي خود را در جهت رويارويي با اين نگرانيها تنظيم و شاخكهاي حسي وجدانمان را بدين سمت و سو حساس كنيم. در واقع دو سوال اساسي كه اخلاق زيستمحيطي بايد بهآن پاسخ گويد عبارتند از: بهمنظور احترام بهمحيطزيست چه وظايفي برعهده آحاد نوع بشر است، و چرا؟ سوال دوم بايد ابتدا پاسخ داده شود. براي اينكه دريابيم چه وظايفي در قبال محيط زيست داريم در ابتدا بايد بفهميم كه چرا مشكلات زيستمحيطي وجود دارند. براي مثال، آيا ما الزاماتي براي برخورد با مسايل زيستمحيطي بشر امروز داريم؟ براي زندگي بشر در آينده داريم؟ يا بهطور كلي آيا نسبت به محيطزيست بهخودي خود و قطع نظر از منافع بشري مسوول هستيم و بايد كاري بكنيم؟ فلاسفه مختلف پاسخهاي كاملاً متفاوتي بهاين سوال بنيادين دادهاند كه همچنان كه در ادامهي اين مطالب خواهيم ديد ما را بهديدگاههاي كاملا متفاوتي در حوزه اخلاق زيستمحيطي هدايت ميكنند. منزلت اخلاقي گسترش مييابد براساس مطالب پيشگفته، شايد اساسيترين سوالي كه در موضوع يك اخلاق ويژه زيستمحيطي بايد بپرسيم اين است كه چه وظايفي در ارتباط با محيطزيست طبيعي بر دوش ماست؟ اگر جواب ما بهسادگي اين باشد كه ما ، بهعنوان نوع بشر، اگر وظايف خود را در برابر طبيعت بهانجام نرسانيم نابود خواهيم شد، در اين صورت نگاه ما به اخلاق، انسانمدارانه خواهد بود. ما واژه «انسانمداري» را در برابر Anthropocentrism ميگذاريم كه بهلحاظ تحتاللفظي هم همين بار معنايي را دارد و بر تمركز انديشه حول انسان ناظر است و اتفاقاً بهگمان گروهي از فلاسفه مفهوم اخلاق بهجهات زيادي بايد بر همين اساس – انسانمدارانه- باشد. از اينها گذشته، تا آنجا كه ما ميدانيم، فقط نوع بشر است كه داراي قدرت استدلال و استنتاج است و بههمين لحاظ در تمام مباحث اخلاقي صبغه نوعي انسانمحوري ديده ميشود. با اين همه در درون مباحث اخلاق زيستمحيطي، انسانمداري مفهومي فراتر از اين دارد. اين مفهوم بهچهارچوبي اخلاقي اشارت دارد كه منزلت اخلاق را بهنوع بشر منتسب دانسته است. بدين ترتيب، يك ساختار اخلاقي انسانمدار بر اين باور است كه فقط نوع بشر است كه در حقوق خود اخلاق زيستمحيطي را دارا است، بدين معني كه كليه الزامات اخلاقي صرف كه ما دارا هستيم، از جمله آن الزاماتي كه بهمحيط زيست راجع است، فقط بهما آدميان تعلق دارد و لاغير. در حاليكه تاريخ فلسفه غرب تحت نفوذ اين نوع انسانمداري است، بسياري از صاحبان تفكر در اخلاق زيستمحيطي بهآن حمله كردهاند. اين متفكران برآنند كه اخلاق بايد بهفراتر از انسان گسترش يابد، و دنياي طبيعي غير بشري را نيز دربرگيرد. گروهي ديگر معتقدند كه اين گسترش بايد حيوانات داراي حس را شامل شود، و گروهي ديگر ميگويند كه اين معنا بايستي ارگانيسمهاي منفرد و حتي موجودات كلي مثل رودها و اكوسيستمها را دربرگيرد. در اين اخلاقيات، ما ملزم هستيم به محيط زيست احترام بگذاريم زيرا عملاً و از جهات مختلف به موجودات يا جوهر و هستي موجود در محيط زيست بدهكاريم. بههرحال چه اعتقاد ما بر دلايل و براهين انسانمداري يا غيرانسانمداري مبتني باشد، سرانجام بهالزامات مختلف اما اغلب با نتيجههاي مشابه، ميرسيم. در اين بخش بهاهميت منزلتهاي اخلاقي در اخلاق محيطزيست بهاضافه كار كرد هر يك ميپردازيم. نوع بشر اگرچه اغلب متفكران محيطزيست ميخواهند برچسب انسانمداري را از خود دور كنند، با اين وجود در اخلاق زيستمحيطي اين انسانمداري بهنوعي خود را نشان ميدهد. براي اينكه مفهوم اين مطلب را بهتر دريابيم كافي است اشاره كنيم كه هرگاه ما از محيط زيست صحبت ميكنيم در واقع تاثيرات آن بر نوع بشر را در نظر داريم. بهعنوان مثال آلودگي هوا روي سلامت ما اثر ميگذارد، نابودي منابع طبيعي استانداردهاي زندگي ما را پايين ميآورد، تغييرات آب و هوايي خانه و زندگي ما را در خطر قرار ميدهد، كاهش تنوع زيستي بهكاهش بسيچيزها از جمله داروهاي قوي و كارآمد منجر ميشود، و نابودي بيابانها بدين معني است كه ما مجموعهاي از زيباترين تفرجگاهها و منابع ديدني و شگفتانگيز خود را از دست ميدهيم. بنابراين بهسادگي متوجه ميشويم كه اخلاق انسانمدارانهاي كه بشر امروزين دارد او را ملزم ميدارد كه بهمحيطزيست بهخاطر خوشبختي و زندگي بهتر خود احترام بگذارد. از اين كه بگذريم نگاهي جدي و عميق بهچگونگي رفتار ما با محيطزيست بيش از آنكه بر زندگي امروز انسان تاثيرگذارد روي زندگي آيندگان تأثير خواهد گذاشت. در واقع ما ميراثدار طبيعت و منابعي ارزشمند از نياكان خود بودهايم كه سدهها و هزارهها در آن زيسته و با كمترين صدمه ممكن در ساليان گذشته تحويل نسل ما و نسل قبل از ما دادهاند و آنچه اتفاق افتاده و ضرباتي كه بر محيط زيست وارد شده بيشتر در همين يكي دو نسل اخير بوده است. خوب، اين مسأله بسيار مهم مورد توجه گروهي از انديشمندان محيطزيست قرار گرفته و باعث شده نظريه تازهاي را مطرح سازند و آن اخلاق زيستمحيطي حالنگر و آيندهنگر است. با اين وجود، اين نگاه نيز انسانمدار است با اين تفاوت كه علاوه بر امروز، نسلهاي فردا را نيز مورد لحاظ قرار ميدهد. البته در اين شيوه نگاه نيز با افكار مخالفي روبهرو هستيم؛ بدين معني كه گروهي كه معتقد بهعمل و عكسالعمل در وظايف اجتماعي هستند برآنند كه كار براي نسلهاي آينده نميتواند درست و منطقي باشد چرا كه هر كاري بايد متقابلاً پاسخ داده شود. و چون هر كاري كه ما براي نسلهاي آينده انجام دهيم هيچ دريافت متقابلي از آنان نخواهيم داشت، پس اينگونه اعمال نميتواند درست و منطقي باشد. اينان ميگويند نسلهاي گذشته ما هم براي امروز ما كاري نكردهاند، آنها استنتاج ميكنند كه اگر ما وظايف زيستمحيطي امروزين و درباره مشكلات كنوني خود را بهكمال و درستي انجام دهيم نتيجه مثبت خود را براي نسلهاي آينده خواهد داشت. اين بحث ادامه دارد. |
برچسب ها |
گردش, گردشگری, شناخت محیط زیست, طبیعت, طبیعت و توریسم, طبیعت گردی, طبیعت دوستان |
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
|
|
War Dreams Super Perfect Body Scary Nature Lovers School Winner Trick Hi Psychology Lose Addiction Survival Acts The East Travel Near Future Tech How Cook Food Wonderful Search Discommend
Book Forever Electronic 1 Science Doors The Perfect Offers Trip Roads Travel Trip Time Best Games Of Shop Instrument Allowedly