01-05-2011, 04:57 PM | #1 |
(کاربر طلایی)
تاریخ عضویت: Mar 2011
نوشته ها: 512
|
پنج شاهكار طبيعت در سرزميني خشك و تفته
پنج شاهكار طبيعت در سرزميني خشك و تفته سرزميني اعجابآور و شگفتانگيز، گويي تكهاي خشك و تفته از شبه قاره هند در گوشهاي از ايران جا مانده است؛ سرزميني كه زيستن را براي آدمي دشوار كرده، اگر حضور انسان آباداني است، رطوبت نفسگير هوا و خشكي خاك، مجالي براي مهار زمين باقي نگذاشته است. اينجا بلوچستان است سرزميني دور از پايتختِ دود و غبار و همهمه، منطقهاي با زيباييهاي خاص خود، عرصهاي كه طبيعت، عامل تعيين كننده است و هيچكس را تاب مقاومت در برابر آن نيست. چابهار را ميتوان يكي از معدود عرصههاي مهار شده اين ديار دانست، سكونتگاههاي انساني در شعاع 150 كيلومتري از اين نقطه تقريباً كم جمعيت پراكندهاند. شايد دريا، كشتي و تجارت سبب شده عدهاي چابهار را براي زيستن انتخاب كنند اما بيترديد پرتغاليها به دلايلي ديگر مدتي در اين منطقه مستقر شدند و آثار اين استقرار را ميتوان در قلعه بهجا مانده از آنان در ورودي شهر چابهار مشاهده كرد. ايجاد منطقه آزاد چابهار گرچه گوشهاي از اين كالبد سرسختِ طبيعت را با خود همراه كرده اما همچنان طبيعت، حاكم بلامنازع اين ديار است. هوايي گرم و شرجي در اين شهر- بندر، نفس را در سينه حبس ميكند، خيابانها در ساعات مياني روز، كمجمعيت مينمايند، پنداري ساكنانش به نقطهاي ديگر كوچ كردهاند. درِ تمام مغازهها بسته است، با اين حال كورسويي از داخل آنها ديده ميشود. باز كردن درِ مغازههايِ نورانيتر، خنكيِ وصفناپذيري را به مشتري ارزاني ميكند و فروشندگان مغازههايي كه درون آنها اندكي تاريكتر است روز را با پنكههاي سقفي به انتظار غروب و خنكي سر ميكنند. عدهاي اين ديار را چهاربهار ناميدهاند با اين توجيه كه سراسر سال همچون بهار، دلكش است اما فرا رسيدن تابستان واقعيتي ديگر را نمايان ميكند. روستاي تيس، در اين منطقه خشك، سيمايي متفاوت را به نمايش ميگذارد. باغ و نخلستانِ هرچند كوچك در سرزمينيِ كه سايه درخت در تابستان كيمياست از يكسو و تپههايي پر خلل و فرج از سوي ديگر منظرهاي چشمنواز را به مسافران ارزاني ميكند. ديدنيهاي اين سرزمين اما در شهر و ساختمان و هتل لوكس خلاصه نميشود. زيباييهاي جنوب بلوچستان، يعني طبيعت مثالزدني آن؛ جنگل حرا در شرق، گلفشان در غرب، دريا در جنوب و گاندو در شمال. سرخي آب، مينياتور و حرا براي رسيدن به خليج پرآوازه گواتر بايد راهي كه از چابهار به سمت شرق ميرود را دنبال كرد. اندكي پس از عبور از شهر چابهار، بركهاي در جنوب جاده نمايان ميشود كه نوار كوچكي از ماسه آن را از دريا جدا كرده است، بركهاي كه آب سرخ آن در ساعتهاي مختلف روز تغيير ميكند. پرستوي دريايي در بالاي اين آبگير كوچك، بال ميگشايد و ناگهان در اين بركه سرخ شيرجه ميرود. اندكي بعد پرستويي صورتي رنگ از آب سر برميآورد و به سوي دريا پرواز ميكند. استوانههايي از نمك در اطراف اين بركه چون ستونهايي كوچك از دل ماسه سر برآوردهاند و عدهاي نيز دور آن را گوني پيچيدهاند. تمام چشماندازها در ادامه مسير خاكي رنگ است و از گونهگوني رنگها در اين منطقه اثري نيست. كوههايي با كرم رنگ در سمت چپ جاده تا دور دست ادامه دارد. تودهاي عظيم كه گويي از كرهاي ديگر به اين نقطه پرتاب شده است؛ كوههاي مينياتوري را ميتوان شاهكار فرسايش ناميد. در اين نقطه چهرههاي متفاوت و تنديسهاي شكسته را، دست هنرمند طبيعت پديد آورده است. با ادامه مسير به سمت شرق ناگهان كوههاي مينياتوري ناپديد ميشوند و پس از عبور از روستاي بريس، دشت دو سوي جاده را فرا ميگيرد. اندكي بعد در انتهاي افق رنگ سبز به چشم ميخورد. در اطراف، گلههاي شتر كم تعداد و پراكنده اين سو و آن سو به آهستگي گام برميدارند. جاده كمي به چپ و كمي به راست ميپيچد. رودخانهاي از زير آن گذر ميكند و به درياي عمان ميريزد. رودخانهاي حفاظت شده به نام باهوكلات كه تنها اثر سازمان حفاظت محيطزيست پيرامون آن يك تابلوي زردرنگ است. چند كيلومتر دورتر، نقاط سبز به لكهاي سبز رنگ بدل ميشود؛ اينجا خليج گواتر است. منطقهاي با درختان حراي هميشه سبز و خرچنگهايي سرخ و آسماني سفيد در دوردست، آنجا كه دريا به آخر ميرسد. رسيدن به اين نقطه افسوس مسافران را در پي دارد كه چرا امكان اقامت برايشان فراهم نيست و بايد اين راه طولاني را تا چابهار بازگردند. اما اميدي نيز در دل جوانه ميزند: ديدن گلفشان در روز بعد تنها دلخوشي بازگشت است. حبابهاي گِل در آسمان مسافتي طولاني را بايد پيمود تا به يكي از شگفتيهاي ايران رسيد. از چابهار حدود 120 كيلومتر به سمت غرب را بايد طي كرد. ميانه راه چادرهايي هر گوشه جدا افتاده از هم، روستايي را تشكيل ميدهد كه روي نقشه راههاي ايران نامي از آنها نيست؛ سكونتگاههايي كم جمعيت با زندگي بدوي. چهرههاي كودكان اين ديار اما سرشار از لبخند و شادابي است. سراسر جاده درختان كهور پاكستاني ديده ميشود؛ آفت سايهگستري كه جنوب ايران را فرا گرفته است. در مسير، گلههاي كم تعداد شتر ديده ميشود كه گردنهاي تابدارشان را بالا و پايين ميبرند و دهانشان را مرتب ميجنبانند، انگار زير لب مشغول نجوا هستند. اعداد كيلومترشمار خودرو با سرعت دنبال يكديگر ميدوند تا اينكه روستاي كهير از راه ميرسد. مسيلي از ميانه روستا ميگذرد و تعداد انگشتشماري گاو و بز پاكستاني در پسكوچههاي خاكي رنگ اين روستا از مقابل خودرو ميگريزند. با ادامه مسير، روستاي كهير به پايان ميرسد و بيابان آغاز ميشود با درختان آكاسيا كه جلوهاي آفريقا گونه به اين سرزمين بخشيده است. تپههاي ماسهاي تا دوردست سر از زمين برآوردهاند. حدود 40 كيلومتري اين روستا، بندر صيادي تنگ قرار گرفته است. صيادان بر روي كوهي از تورهاي ماهيگيري لميدهاند با چهرههايي آفتابسوخته. اندكي ديرجوش بهنظر ميرسند اما پس از چند دقيقه صميمانه با مسافران به گفتوگو مينشينند. آنها از صيد و صيادي ميگويند و كمبود امكانات، از لطف و سخاوت دريا و خست انسان. مجال براي گفتوشنود با آنان سخت اندك است و مسير بازگشت طولاني. چند كيلومتر دورتر از اين بندر، دشتي وسيع نمايان ميشود در انتهاي آن تودهاي بزرگ چون كوه رو به آسمان، گردن افراشته است. زمين، سله بسته و سخت است. بايد با دقت بر روي اين زمين گام گذاشت، شكافهاي آن به نسبت عميق است. سرريز گدازههايي از گل و گوگرد اين زمين را اينچنين سخت كرده است. براي تماشاي گلفشان بايد از قله روبهرو بالا رفت ؛ قلهاي با 40 متر ارتفاع. در رأس اين توده خاكستري رنگ، هر از چند دقيقهاي حبابهاي گل در آسمان پرتاب ميشود با صدايي شكايتگونه، انگار زمين از سر عقدهگشايي تمام ناملايماتي را كه تا امروز تحمل كرده از دل بيرون ميافكند. چنين پديدهاي بيشك يكي از بزرگترين جاذبههاي گردشگري طبيعي بلوچستان و ايران است كه براي توريستهاي مشتاق و خسته جز دو آلاچيق هيچ امكانات ديگري فراهم نيست. گاندو، تمساح ايراني تماشاي تمساح، جانوري كه هميشه در فيلمهاي مستند هند، استراليا و آفريقا در قاب كوچك شيشهاي جا گرفته وصفناپذير است. هر جا كه رودخانه باهوكلات و سرباز جريان داشته با مختصري ني و آبگيري كم عمق، زيستگاه گاندو اين تمساح پوزه كوتاه ايراني را شكل داده است. اما اينك براي تماشاي آن بايد بيش از 100 كيلومتر از چابهار به سمت شمال فاصله گرفت. روستاي درگس را ميتوان نقطهاي ايدهآل براي تماشاي اين جانور استثنايي طبيعت ايران بهشمار آورد. خشكساليهاي پيدرپي شمار اين جانور را در زيستگاهش به شدت كاهش داده است. اگر مهر اين جانور در دل مردم محلي نبود سالها پيش بايد منقرض ميشد اما بوميان اين ناحيه به درستي ميدانند چگونه ميتوان در كنار آن با مسالمت زندگي كرد. اين منطقه، غربيترين محل پراكنش تمساح در آسياست. در سايه درختي بايد در انتظار گاندو نشست. اين خزنده با هواي گرم، چندان رابطهاي ندارد، به مجرد طلوع آفتاب در فصل گرم خود را به آب ميزند و چون زيردريايي تنها چشمان خود را از آب بيرون ميآورد. اندام كشيده و بزرگ دو تمساح در آن سوي رود ديده ميشود با چشماني بزرگ و تيله مانند. به آهستگي در آب شنا ميكنند و هر از گاهي از نظر پنهان ميشوند. انتظار فايدهاي ندارد حتي فريب گاندو با غذايي آماده نيز بيثمر است، گاندو رخ نمينمايد. زمان حركت فرا ميرسد و بايد راه رفته را بازگشت، راهي طولاني و طافتفرسا. لذت تماشاي بخشي از ايران تنها داروي تسكينبخشي است كه دشواري سفر را به جان هموار ميكند. |
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
|
|
War Dreams Super Perfect Body Scary Nature Lovers School Winner Trick Hi Psychology Lose Addiction Survival Acts The East Travel Near Future Tech How Cook Food Wonderful Search Discommend
Book Forever Electronic 1 Science Doors The Perfect Offers Trip Roads Travel Trip Time Best Games Of Shop Instrument Allowedly