طبیعت و توریسم (طبیعت ایران و جهان، نقاط دیدنی، گردشگری)؛  
بازگشت   طبیعت و توریسم (طبیعت ایران و جهان، نقاط دیدنی، گردشگری)؛ > طبیعت ایران > جنگل های ایران

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
قدیمی 27-06-2011, 06:44 PM   #1
neda
(کاربر طلایی)
 
neda آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Mar 2011
نوشته ها: 648
Weed داستان های جنگلی


داستان های جنگلی

قطع درختان تنومند جنگل های شمال ایران که در سی چهل سال گذشته بسرعت جریان دارد، صدمات جبران ناپذیری به طبیعت و زندگی می زند، و باعث تغییرات در وضع آب و هوا، دامداری و کشاورزی، میکروبی و جانوری می شود.

این جنگل وسیع که از بدو پیدایش بشر وجود داشته، حفظ کننده شکل طبیعی کل منطقه ایران بزرگ به تمام معنی آن بوده. از بین رفتن آن بر هم خوردن نظم آفرینش است، که در پی آن ضربه به تمام مردم در قاره کهن است، هیچ کس نمی تواند درختان را که هزاران سال رشد و نمو داشتند جبران نماید، از بین بردن آنها پراکندگی جن و دیو، شیطان و ارواح شرور را باعث می شود. اینها نابود کنندگان محل زندگیشان را تا نابودی کامل آنها دنبال می کنند، حتی اطرافیان شان را که دشمنان جنگل را منع نکرده اند نابود میکنند، شوخی نگیرید.




*جنگل و کوهسار محل بروز افسانه ها و منشا اساطیر همچون هفتخوان رستم و اسفندیار شده است.

در شاهنامه .

از زمانی که انسان در قبایل اولیه زندگی می کرد، خود را مورد تهدید و ترس عوامل مختلف طبیعی می دید، بنابر این در صدد بر آمد تا به راز طبیعت و اشیا پی ببرد، و با استفاده از برکت عقل و فکر خود را در امان نگاه دارد. از این رو مغز خود را به کار انداخت، و با استفاده از تاریخ یادگیری درباره مسائل جاری و عادی به فکر فرو رفت. هر چه در پیرامون بشر بود، جنگل و درخت، کوه و دره، آب و اموری چون طلوع آفتاب و ماه و ستارگان، رعد و برق، باد و باران بود. حتی تغییرات فصلی طبیعت، جریان آب و ریزش برگ درختان و غیره همه و همه تأمل او را بر می انگیخت، بشر از قدرت های مجهول که در نهاد آن اشیا پنهان بود وحشت داشت. او در برابر عظمت آفرینش سر تعظیم فرود می آورد، و برای خود خدایانی در نظر گرفت و آنان را مورد پرستش و نیایش قرار داد.



بشر بدوی که به علم اشیا پی نبرده بود، از صدای وحشت زای رعد یا وزش باد های شدید و هیکل درخت در تاریکی بیمناک می شد، و می کوشید تا منشاء آنها را بیابد، یا ترس و وحشت خود را توجیه کند.

او تصور می کرد که مورد غضب خدایان قرار گرفته و بلایی ناگهانی نازل گشته است، یا از موجوداتی نامرئی و افسونگر مانند شیاطین و دیو و اجنه است، که چنین صدا های ناهنجار بر می خیزد. بنابر این رفته رفته غرق اوهام و خرافات شد، مثلاً اگر صدای وحشت آوری می شنید، یا اشباحی در برابر چشمش مجسم می شد، افسانه هایی برای آنها می یافت.

بدین گونه در نزد هر ملتی داستان هایی درباره موجودات وهمی، مانند جن و دیو و شیطان یا فرشتگان وجود دارد، و در هر زبان برای آنها نام هایی مخصوص گذارده شد، و مجموع آنها به اساطیر یا میتولوژی معروف گشت. از آن زمان گذشته های دور خدا شناسی با خرافات همراه شد، و آنکه خدا شناس تر بود خرافاتی تر شد.

در بعضی از نقاط جهان که دسترسی به تکامل اجتماعی دیرتر و کمتری داشتند، جهل و خرافات دین های باستانی بیشتر است، مثلاً معتقدان به ارواح شریر در افریقا از سایر نقاط جهان بیشتر هستند. هنوز نیز بعضی از بومیان آن قاره بحدی تحت تأثیر این اوهام قرار دارند، که معتقدند در هر سوراخ و درون شکاف هر صخره و در هر گودال و غار این اشباح وجود دارند. افتادن درخت و شکستن شاخه ها و مریض شدن افراد و هر سانحه دیگری را که اتفاق افتد، به اراده آن ارواح نسبت می هند. از این رو برای رفع بلایا و رهایی از قهر طبیعت لازم می دانند کفاره ها دهند، و هدایای و پیشکش هایی تقدیم دارند، تا آتش غضب خدایان فرو نشیند و اشباح مزبور از آنان دوری جوید.

درخت نیز یکی از مظاهری بود که بشر از روز نخست در برابر آن سر تعظیم فرود آورد، گرچه تصور می کرد در هر درختی خدایی مأوا گزیده یا روحی در آن نهفته است، و یا پناهگاه ارواح شریر و شیاطین یا فرشتگان و پریان است، که در زندگی انسان موثرند. از این رو بشر اولیه خواه ناخواه درخت را مورد پرستش و نیایش قرار داد، و برای رهایی از شکنجه و آزار خدایان به سحر و جادو پناه برد، و به تدریج بازار جادوگران و ساحران رواج و رونق گرفت. اگر بخواهم از خرافه هایی که در دنیای قدیم بین قبایل و ملل مختلف در مورد درختان رایج بود یا هنوز هم رایج است، یاد کنیم سخن به درازا خواهد کشید، از این رو فقط چند نمونه می گویم.

اهالی قبایلی در افریقا خش خش برگ درختان را صدای شیاطین می پنداشتند، و معتقد بودند که موجودات افسانه ای بر ضد آنان به توطئه می پردازند، و در صدد اذیت و آزار آنها بر می آیند. از این رو به سحر و جادو متوسل می شدند، و به وسیله ساحران و جادو گران سعی در تسخیر ارواح شریر می کردند.

لیشی نام شیطانی است که گفته می شد در درختان سیبری آشیانه دارد، و گوش و پا و شاخش شبیه بز و بدنش شبیه به بدن آدمی و انگشتانش شبیه به پنجه پرندگان است. موی بدنش را سبز رنگ می دانستند طول قامتش نیز بر حسب محیط تغییر می کرد، مثلاً در جنگل غول پیکر می نمود و با ارتفاع درختان جنگل برابر می شد. در حالی که در مراتع و چمنزارها به صورت موجودی کوچک و خرد معرفی می شد. این موجود گاهی یک چشم داشت، و گاهی پوستینی در بر می کرد. هنگام طوفان از درختی به درخت دیگر می جهید، قهقه می زد فریاد بر می آورد زوزه می کشید، مسافران را گمراه می ساخت و به مخاطره می انداخت.

در هند اعتقاد بر این بوده که ارواحی چند به نام وانادواتاس در درخت به سر می برند، و از کسانی که درختان را ببرند و به آنها تجاوز کنند انتقام می گیرند. به عقیده آنان در درخت بانیان که یکی از انجیر های مقدس هند است موجود دیگری وجود دارد، که افرادی را که هنگام شب به درخت نزدیک شوند مورد حمله قرار می دهد و گردن آنان را به هم می پیچد.

در یونان به علت کمبود درخت و جنگل افسانه در این باره زیاد است، و در دیوان شعرای قدیم به آنها اشاره گردیده. یکی از این افسانه ها که به وسیله لافونتن به رشته نظم در آمده است، بسیار جالب و زیباست و از استحاله انسان به درخت حکایت می کند.

فیلمون و بوسی زن و شوهری بودند که در کلبه ای محقر در قصبه فریژی می زیستند، و به خدا پرستی و قناعت روزگار می گذرانیدند. روزی ژوپیتر خدای خدایان یونان به اتفاق پسرش مرکور یعنی خداوند فصاحت به هیکل آدمی در آمد، و به آن قریه وارد شد. اهالی فریژی نسبت به آنها بی مهری کرده آنان را به منزل خود راه ندادند.

سر انجام ژوپیتر و پسرش به خانه این زن و شوهر خدا پرست رسیده، از مهمان نوازی آن دو بر خوردار شدند. شوهر برای گرم کردن آنها آتشی افروخت، و بوسی غذایی مطبوع از زیتون و پنیر و تخم مرغ مهیا کرد. در این هنگام خدای خدایان از جای برخاسته تبسمی کرد و نوری از جبینش بدرخشید. فیلمون و بوسی او را بشناختند، و به همراه وی به سوی قله کوهی رهسپار شدند. چون به بالای کوه رسیدند غضب خدای خدایان بر آن دهستان نازل شد، و تمام ساکنان آن به زیر آب رفتند.

به جای کلبه محقر آن دو همسر معبدی بزرگ از سنگ مرمر با گنبدی زرین پدیدر شد. ژوپیتر آن دو را گفت هر چه آرزو دارید بگویید تا بر آورده کنم، فیلمون گفت خدای بزرگ سپاس تو را که من و همسرم تمام عمر با یکدیگر به مهر و محبت زیستیم، اکنون آرزو داریم ما را به نگبانی معبد مفتخر نمایی و اجازه فرمایی تا با هم جهان را بدرود گوییم. آرزوی این دو دلداده بر آورده شد، سالها گذشت تا آنکه روزی بوسی به درخت نمدار و فیلمون به درخت بلوط تبدیل شدند.

بنابر این از لابلای مشتی خرافت و اوهام که بشر اولیه را زبون و گرفتار ساخته بود، و در آنها اشباح پلید و شیاطین خیالی آدمیان را مسحور خود کرده بودند، حقیقتی لطیف و نکته هایی پر معنی در خود داشت. موضوعاتی که پس از هزاران سال مفهوم حقیقی و واقعی آن آشکار شده، و درسی آموزنده به بشر متمدن امروز داده است، که درخت سبب آبادانی و حاصلخیزی و در اصل مطلب حیات به تمام معنی به آن وابسته است.

neda آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
 

برچسب ها
گردش, گردشگري, جنگل, جنگل های ایران, داستان های جنگلی, درباره طبيعت, طبيعت, طبيعت و توريسم, طبيعت گردي


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code هست فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
کد HTML غیر فعال است

انتخاب سریع یک انجمن

War Dreams    Super Perfect Body    Scary Nature    Lovers School    Winner Trick    Hi Psychology    Lose Addiction    Survival Acts    The East Travel    Near Future Tech    How Cook Food    Wonderful Search    Discommend

Book Forever    Electronic 1    Science Doors    The Perfect Offers    Trip Roads    Travel Trip Time    Best Games Of    Shop Instrument    Allowedly


All times are GMT. The time now is 12:55 PM.


کپی رایت © 1388 . کلیه حقوق برای وبگاه حرف روز محفوظ است